خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی
خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی

دانستنیها- ترجمه- خرافات

خرافات 

 

مترجم: غلام مرادی  

آیا شما آدم خرافاتی هستید؟ البته که نیستید. آیا شما اعتقادی به سحر، جادو یا جن و پری دارید؟ قطعاً ندارید، اما اگر حین خوش و بش از شما بپرسند "وضع کار و کاسبی چطوره؟" چنین پاسخ می دهید "ای، یه آب باریکه ست." این در حالی است که از نظر سلامت و تندرستی در بهترین حالت قرار دارید و کار و کاسبی هم پر رونق است. یا وقتی در کارتان موفق می شوید و مورد تشویق و تحسین قرار می گیرید، به تخته می زنید و می گویید خیلی خوش شانس هستید؛ در حالیکه که خوب می دانید که این موفقیت به خاطر لیاقت و سخت کوشی خودتان بوده است. چرا؟ تندرستی و خوشبختی از میل به دوری گزیدن از حسادت و دشمنی از ما بهتران نشات می گیرد که دارند ما را می پایند. پس عزیزم، تو موفقیت خود را به شانس نسبت می دهی و به تخته می زنی. و شما به تخته می زنید زیرا آن تخته زمانی درختی بوده است و قدیمی ها براین اعتقاد بودند که از ما بهتران درون درخت ها به سر می برند و با زدن به تخته توجه آنها را به خود جلب کرده تا از موفقیت شما آگاه شده و تحسین آنها را برانگیزید.

وقتی عطسه می کنید، کمتر کسی یافت می شود که نگوید "خدا رحم کند." چرا باید این حرکت غیر بهداشتی را آنقدر محترم شمرد؟ پیشینیان معتقد بودند که با عطسه کردن بدن ما در معرض هجوم شیاطین قرار می گیرد و با به زبان آوردن نام خدا تار و مار می شوند. شاید بدون این که به این موضوع فکر کنید، با گفتن این عبارات "حمله شیاطین" را تایید می کنید: "اون بچه مثل جن زده ها رفتار می کنه" یا "چه به سر این بچه آمده است؟ یا "من نمی دونم چه چیزی باعث شد که آن کار را بکنم؟"

هرچند ممکن است دیگر کسی به این چیزها اعتقادی نداشته باشد، اما هنوز نشانه هایی از خرافات که ریشه در ترس از ناشناخته ها دارد در زبانها و حرکات در جوامع مدرن به چشم می خورد.

منبع: انجمن تحقیقات علمی آمریکا

ادامه مطلب ...

مجموعه داستان کوتاه

نام کتاب: مروارید

موضوع: داستان کوتاه ادبی

نویسنده: کاترین منسفیلد

مترجم: غلام مرادی

ناشر: سبزان

سال انتشار: چاپ اول 1388

شمارگان: 2000 جلد

قطع: رقعی 200 صفحه

قیمت روی جلد: 3000 تومان

چکیده: این کتاب شامل دوازده داستان کوتاه با موضوعات مختلف و جدا هم هم می باشد. از جمله:

خستگی روسابل (1908)

در رستوران لهمان چه گذشت؟ (1910)

فرو بریچنماچربه عروسی دعوت شد (1910)

زن مغازه دار (1912)

پیرل باتن چگونه ربوده شد؟ (1912)

اوله آندروود (1912)

میلی (1913)

معلم خصوصی جوان (1915)

سفر نامعقول (1915)

باد می وزد (1915)

مقدمه (1917)

ترشی شوید

جهت سفارش این کتاب از طریق همین سایت با ما تماس بگیرید.  

 

رمان تابستان خطرناک- یک داستان جذاب و خواندنی

نام کتاب: تابستان خطرناک

موضوع: رمان خارجی

نویسنده: ارنست میلر همینگوی

ترجمه: غلام مرادی

ناشر: انتشارات طاق بستان

سال انتشار: چاپ اول 1386

شمارگان: 1000 جلد

قطع: رقعی 238 صفحه

قیمت روی جلد: 2500 تومان

چکیده: این داستان در مورد رقابت بین دو گاوباز معروف اسپانیایی به نامهای آنتونیو اودونز و لوییس میگول دومینگان است که در تابستان سال 1959 صورت گرفت.

جهت سفارش این کتاب از طریق همین سایت با ما تماس بگیرید. 

ترجمه دانستنیها - پرندگان

How do birds find their ways 

 Why don’t birds get lost on their long migratory flights Scientists have puzzled over this question for many years. Now they are beginning to fill in the blanks. Not long ago, experiments showed that birds rely on the sun to guide them during daylight hours. But what about birds that fly mainly by night? Tests with artificial stars have proved conclusively that certain night flying birds are able to follow the stars in their long distance flights. One such bird-a warbler- have spent its lifetime in a cage and had never flown under a natural sky. Yet it showed an inborn ability to use the stars for guidance. The birds cage was placed under an artificial star-filled sky at migration time. The bird tried to fly in the same direction as that taken by his outdoor cousins. Any change in the position of the make -believe stars caused a change in the direction of his flight. Scientists think that warblers, when flying in daylight, use the sun for guidance. But the stars are apparently their principle means of navigation. What do they do when the stars are hidden by clouds? Apparently, they find their way by such landmarks as mountain ranges, coast lines, and river courses. But when it is to dark to see these, the warblers circle helplessly, unable to get their bearings.

ادامه مطلب ...

دانستنیها- ترجمه

      راز واقعی توانایی خارق العاده  شتر در ذخیره آب  

 

                              مترجم: غلام مرادی

این که یک شتر عربی می تواند مسافتی زیادی را بدون نوشیدن آب طی کند، برعکس آن چه مردم تصور می کنند، به این دلیل نیست که کوهان این شتر آب زیادی را در خود ذخیره می کند. راز واقعی توانایی خارق العاده این حیوان برای ذخیره آب، در این واقعیت نهفته است که آب بدن آن تبخیر و از طریق پوست هدر نمی رود. به جای عرق کردن، دمای بدن شتر حتی تا یازده درجه هم بالا می رود تا دمای بدن آن با دمای بیرون یکسان شود.

در مصر، از نوامبر تا آوریل، اگر شتر از گیاهان سبز و آبدار چرا کند، می تواند از سه تا چهار ماه بدون آب زندگی کند. اگر شتر از علف خشک تغذیه کند، بعد از چند هفته تشنه می شود -  حتی در ماه ژانویه.

مدت زمانی که یک شتر می تواند بدون نوشیدن آب سر کند، به مواردی نظیر، فصل، شدت باد، دمای هوا، شدت نور آفتاب، مقدار حرارتی که منعکس می شود، نوع غذا، وزن باری که حمل می کند، سرعت حرکت حیوان و تعداد ساعتی که در روز حرکت می کند، بستگی دارد.   

  

منبع: انجمن تحقیقات علمی آمریکا

ادامه مطلب ...

خورشید گرفتگی

خورشید گرفتگی

روز 25 می سال 585 قبل از میلاد مسیح، تاریکی وحشتناکی شهر میلیتوس یونان را فراگرفت. بازاریان در شهر و دریانوردان در دریاها به خاک خدایان زئوس و آپولو افتادند و از آنها التماس کردند که زمین را از بین نبرند.

در همان زمان، یک دانشمند میلیتوسی به نام تالس، با علاقه مندی و بدون ترس از هیچ مصیبتی به این اتفاق فکر کرد. او می دانست که این تاریکی به دلیل خورشید گرفتگی است. در واقع، او این اتفاق را  از روی محاسبات و نموداری که منجمان بابیلون  به او داده بودند و از روی آنها می شد حرکت اجرام آسمانی را پیش بینی کرد، پیش بینی کرده بود. او این را هم می دانست که این تاریکی در اثر قرار گرفتن ماه بین زمین و خورشید رخ می دهد – نه به خواست یکی از خدایان -  و این که آن براساس یک قانون ازلی است که در آن انسان قادر به رقم زدن سرنوشت خود است.

تالس اولین فیلسوف یونانی بود و بقیه شاگرد او بودند. فیلسوفان یونانی به تحقیق، مطالعه و بررسی های خود ادامه دادند تا به نتایجی بهتر از آنچه که نیاکان آنها در افسانه ها گفته بودند، دست پیدا کنند. واقعیت هایی که آنها طی قرون گذشته به آن پی برده اند، انسان ها را از غفلت رهانده و ذهن آن ها را از خرافات پاک کرد.

مترجم: غلام مرادی             

منبع: انجمن تحقیقات علمی آمریکا      متن انگلیسی در ادامه . . . .

ادامه مطلب ...

شکلهای مختلف پول طی تاریخ

سرگذشت پول

پول همیشه به صورت سکه یا اسکناس نبوده است. مثلاً پس از جنگ جهانی دوم پول کشور آلمان ارزش خود را از دست داد. نیروهای اشغالگر آمریکایی از نظر داشتن سیگار تامین بودند و آلمانها علاقه مند به داشتن این سیگارها بودند اما نمی توانستند بخرند، لذا سربازان در مقابل چیزی که می خریدند، سیگار می دادند. در مقابل آلمانها از سیگار به عنوان پول استفاه می کردند. ارزش کالاها با چند سیگار یا چند پاکت سیگار سنجیده می شد. در واقع پول آلمان موقتاً سیگار شده بود.

در طول تاریخ، چیزهای عجیب و غریب زیادی نقش پول را بازی کرده است. در دوران باستان رومی ها برای خرید و فروش از گوساله استفاده کرده اند. برخی از هندیان هنگام داد وستد از مهره و منجق استفاده کرده اند. صدف، سنگ ساب، نارگیل و پر اشکال عجیب و غریب دیگر از پول بودند. از دوران گذشته تاکنون مردمان مختلف از فلزات مختلف نظیر آهن، مس، نقره و طلا به عنوان پول استفاده کرده اند. البته، یکی از رایجترین اشکال پول بویژه از زمانی که صنعت چاپ رونق گرفته است، یک قطعه کاغذ با نوشته هایی بر روی آن بوده است.   

مترجم: غلام مرادی  

منبع: انجمن تحقیقات علمی آمریکا 

ادامه مطلب ...

پوست انسان - ترجمه

پوست انسان

پوست انسان به اندازه هیچ یک از اعضائ بدن او مورد توجه او قرار نگرفته است. پوست انسان به عنوان یکی از بزرگترین و پرکارترین اندامهای او - و در عین حال گویاترین – آینه تمام نمای سلامت، سن و نژاد اوست. شغل و شیوه زندگی هر فرد در آینه پوست، برای همه آشکار می شود. واقعیاتی در مورد این عضو پوششی وجود دارد که نشان می دهند که اهمیت آن بیشتر از چشم است.

پوست بدن شما ترموستات بدن شماست. دمای بدن را طوری تنظیم می کند که کمتر از 36.11 و بیشتر از 37.22 درجه سانتیگراد نشود.

مساحت پوست یک فرد بزرگسال با قد متوسط 1.67 متر مربع است. پوست بدن بدون شک به عنوان پیچیده ترین پوشش های عالم هستی، دارای سه میلیون سلول، 91.44 سانتیمتر رگ و دوازده فوت عصب در مساحتی به اندازه یک تمبر است.

بیشرین تفاوت بین پوست سیاه ترین و سفید ترین انسان کمتر از 1.13 گرم رنگدانه است. تا آنجا که می دانیم، این مقدار رنگدانه قهوه ای تیره یا سیاه باعث تنوع رنگ های نژادی از جمله زرد، قهوه ای و سیاه شده است.

منبع: انجمن تحقیقات علمی آمریکا

مترجم: غلام مرادی           

ادامه مطلب ...

طب قدیم-ترجمه

طب قدیم

در دوران قدیم، بیماران برای مداوای بیماری خود به عطاران و جادوگران مراجعه می کردند. (هنوز هم برخی این کار را می کنند). اعتقاد بر این بود که فرد به این دلیل بیمار می شود که ارواح در وجود او رخنه کرده اند. حرفه این جادو گران این بود که این ارواح را تار و مار کنند.

روش کار آنها ترکیبی از سه روش بود، روش اول جنبه مذهبی داشت. آنها ورد می خواندند و کارهایی می کردند که آنها فکر می کردند که روی ارواحی که در وجود بیمار رخنه کرده اند تاثیر می گذارد. روش دوم، جادو گران داروهای تلخ و ناگواری را به خورد بیمار می دادند تا ارواح از ناراحتی پا به فرار بگذارند و بیمار خوب شود.

روش سوم، به بیمار داروهایی می دادند که از گیاهانی که از نظر شکل و بافت به اعضای مختلف بدن شباهت داشتند، تهیه می شدند. به نظر ما این تنها روشی است که ارزش علمی دارد. تحقیقات علمی مدرن نشان داده اند که برخی از این روشهای درمان در بهبود یا حداقل در کاهش درد بیماران موثرند اما نه به دلایلی که جادوگران عنوان می کنند.

منبع: انجمن تحقیقات علمی آمریکا

مترجم: غلام مرادی  

ادامه مطلب ...

خورشید-ترجمه

خورشید

خورشیدی که ما هر روز آن را می بینیم، در واقع یک ستاره کوچک به رنگ نارنجی است. هر چند این ستاره داغترین ستاره ای نیست که انسان می شناسد، دمای سطح آن حدود 10000 درجه فارنهایت (5538 درجه سانتیگراد) و دمای هسته آن به 20000000 درجه فارنهایت (11111093 درجه سانتیگراد) می رسد. همه ما فکر می کنیم خورشید در حال سوختن است؛ ولی این ستاره آنقدر داغ است که قادر به سوختن نیست و از گازهای المنتال (عنصری) تشکیل شده است.

قطر خورشید 865000 مایل (1392083 کیلومتر) و حجم آن یک سوم میلیون برابر بزرگ تر از حجم زمین است. دانشمندان می گویند خورشید دو میلیارد سال قدمت دارد و هر روز به جای اینکه سرد شود داغتر می شود. احتمالاً طی دو میلیارد سال بعد، دمای این ستاره به حدی برسد که که کره زمین را از بین ببرد.

 دمای کورونا یا هاله خورشید تقریباً با دمای هسته آن برابر است. برجستگی های خورشید- زبانه های گاز داغ- با سرعت 250000 مایل (402336 کیلومتر) در ساعت از سطح خورشید تا فاصله نیم میلیون مایلی زبانه می کشد. خوشبختانه، این زبانه ها قادر به طی کردن نود و سه میلیون مایل فاصله زمین تا خورشید نیستند و دمای وحشتناک آنها قادر به عبور از فضا نمی باشند. مقداری از انرژی این اختلالات به جو زمین می رسد و اعتقاد براین است که این انرژی سبب تغییر در آب و هوا می شود.    

منبع: انجمن تحقیقات علمی آمریکا 

مترجم:غلام مرادی

ادامه مطلب ...

نقدی بر ترجمه تابستان خطرناک

نگاهی به ترجمه تابستان خطرناک

ویراستاری فراموش شده

سعید رضایی سعید

بعضی اوقات به نظر می رسد جریان ادبی در کرمانشاه به بن بست رسیده است و باید فاتحه اش را خواند، اما حرکاتی جسته و گریخته مانع می شوند که از این جریان منقطع و کم توان به کلی قطع امید کنی.

کرمانشاه از دیر باز مهد ادیبان و ادب پروران بی شماری بوده است، از لاهوتی گرفته تا بهزاد و یاقوتی و درویشیان و ... اما باید گفت به غیر از چندین کار جسته و گریخته، حقیر چیزی از نهضت ترجمه در کرمانشاه به خاطر ندارم. مطمئناً بعد از خواندن سطور بالا عده ای که حافظه تاریخی شان از من بهتر است و بیشتر مطالعه کرده اند، در احوالات ادبیات کرمانشاه فریاد می زنند که این ناخوانده مهمان مهمل می گوید. امام به راستی ترجمه در کرمانشاه هیچ وقت جایگاه ویژه ای نیافته است و ما در بین انبوه ادب پروروان کرمانشاه به غیر از چند نام، کسی را پیدا نمی کنیم که در این وادی قدم زده باشد.

شهرام اقبال زاده، باقر مومنی (که ساکن فراسنه است) و مرحوم فرامرز ویسی از معدود کرمانشاهیانی بودند که به سراغ ترجمه در حوزه های ادبی رفتند.

به تازگی کتابی به دستم رسید تحت عنوان "تابستان خطرناک" نوشته ارنست همینگوی، البته تاریخ انتشار آن به دو سال پیش باز می گردد. علاوه بر نام همینگوی جذابیت دیگر این کتاب ترجمه آن توسط غلام مرادی است. مرادی مترجمی کرمانشاهی است که من تاکنون همین "تابستان خطرناک"ش را دیده ام. به همین خاطر قضاوت در مورد کیفیت ترجمه غلام مرادی از اثر معروف همینگوی کمی زود به نظر می رسد.

باید صبر کرد و منظر ماند و آثار ترجمه شده دیگری از این مترجم را خواند و نظر داد که او مترجم خوبی است یا نه. به هر حال . . .

"تابستان خطرناک" ترجمه خوبی دارد اما روان نیست. به عبارتی شاید محتاج یک ویراستاری مطلوب است که به یک اثر درخور توجه تبدیل شود. ترجمه فقط فن تبدیل کلمات و جملات از زبانی به زیان دیگر نیست. روش انتخاب، گزینش و چینش کلمات و جملات است به گونه ای که همان احساسی را القا کند که نویسنده با زبان اصلی قصد دشاته منتقل کند.

مثلاً وقتی شما ترجمه های بهمن فرزانه یا نجف دریا بندری از آثار داستانی مطرح را می خوانید، تا صفحه آخر داستان و وقتی که کتاب را می بندید کمتر متوجه این موضوع می شوید که داستان از زبان شخص دیگری غیر از نویسنده است، به عبارتی مترجم خود را در انتقال مفاهیم و احساسات نثر اصلی گمی کرده است و خواننده فقط و فقط با مارکز روبرو است و مارک تواین.

از غلام مرادی هیچ سابقه ای در دست ندارم. این که ترجمه را با چه موضوعاتی شروع کرده است و در حوزه ادبیات چه سوابقی دارد، فقط همین کتاب "تابستان خطرناک" است و بس.

انتشار این کتاب را می توان به فال نیک گرفت. به هر حال انتخاب اثر سنگینی از همینگوی و خطر کردن در حرفه ترجمه و کسب تجربه امری است گران که دوست نادیده ام آقای مرادی به آن دست یازیده است و باید سپاسگزار او باشیم که در این آشفته بازار کسب شهرت و منزلیت ادبی بدون زحمت سراغ یکی از پر مشقت ترین حرفه های ادبی رفته استو راه سخت و دشوار مترجم شدن را برگزیده است.

 اما نباید فراموش کرد که مترجم یک دیلماج و مبدل صرف نیست باید بر ادبیات مسلط و چیره باشد. باید ذوق ادبی داشته باشد. باید ادیب باشد و به عبارت کاملتر خودش باید نویسنده باشد.

اکنون با هم چند سطر از کتاب مذکور را می خوانیم تا نقاط ضعف و قدرت کار غلام مرادی بیش از پیش نمایان شود.

"... او زخم را تمیز کرد، وارسی کرد و سریع آن را بست و از من خواست آن را باند پیچی کنم. حالادرد، درد شدید، حالا باید آن را محکم بست... "

دقیقاً می شود به این نکته پی برد که مرادی چگونه به راحتی از کنار جمله های تبدیل شده به فارسی گذشته است. جملات تقطیع شده، افعال مکرر، و کلمات حشو با فاصله های کوتاه که فقط حکایت از سهل انگاری و ساده انگاشتن ترجمه دارد.

البته رفتن به سراغ ترجمه رمان کار سختی است، اما باید پذیرفت مرادی هنوز یاد نگرفته است که جملاتش را پرداخت کند و صیقل بزند و متن ترجمه را چکش کاری کند که کار از یک ترجمه تحت الفظی فاصله بگیرد.

به هر حال- بنا بر اطلاعات بنده- کار اول غلام مرادی است و باید دید خودش در آینده چه سطح کاری را برای خویش رقم می زند.

امیدوارم در آینده به صورت مفصل تری کار ایشان توسط اهالی فن مورد ارزیابی موثری قرار گیرد و موجبات پیشرفت او و آگاهی ما را فراهم خواهند کرد.

اهمیت برچسب محصولات-ترجمه

The importance of labels

Every word on a label describing a food, a drug, a cosmetic, or a medical device is important in protecting you and your family from buying an inferior product, from misusing a good one, from being tricked by a dangerous quackery, or from unknowingly possessing an item harmful to health.

First of all, the label on a can or package of food must be completely truthful. If a loaf of bread is made with soy flour, the loaf can not be labeled as white bread.

A label must not be misleading. This restriction is somewhat vague and therefore cannot prevent all violations. Although the government tries to eliminate all misleading label, the customer must nevertheless be always on guard. Just because a can of sardines has a fancy-sounding foreign name, don’t take for granted that the fish is imported. It is the law, two that manufacturers must list their names and places on business on their labels.

Manufacturers must use common names in identifying their products so that anyone can certainly understand what he is buying. Synthetics foods must be prominently labeled as artificial. Foods composed of two or more ingredients must bear labels listing all ingredients in order of predominance.

Source: science research association

ادامه مطلب ...

اهمیت خنده-ترجمه

بخند! از روی خنده می توان میزان موفقیت شما در زندگی زناشویی را حدس زد. 

محققان: اگر عکس های قدیمی را نگاه کنید، می بینید کسانی که بیشتر خندیده اند در زندگی زناشویی خود موفقتر بوده اند.

نوشته: کلارا موسکوویتز

اگر می خواهید بدانید در زندگی زناشویی خود موفق خواهید شد یا خیر به عکس های قدیمی همسرتان نگاه کنید. روانشناسان پی برده اند که میزان موفقیت زناشویی افراد را می توان از روی میزان خنده آنها در عکس های قدیمی حدس زد.

در یک آزمایش، روانشناسان به آلبوم عکس های قدیمی عده ای نگاه کرده اند و میزان خنده آنها را از 1 تا 10 رتبه بندی کرده اند. آنها می گویند هیچ یک از مسانی که میزان خنده آنها در ده درصد پایین رتبه بندی قرار گرفته اند، از همسر خود جدا شده اند. (این رتبه بندی بر اساس میزان کشیدگی دو ماهیچه اندازه گیری شده است : یکی از ماهیچه ها دهان را بالامی کشد و دیگری دور چشمها چروک می اندازد).

در یک آزمایش دیگر، تیم تحقیق از عده ای از افراد با سن بالای 65 سال خواسته اند تا عکس های دوران بچگی خود را نشان دهند (میانگین سن افراد در عکس ها 10 سال بود). محققان میزان خنده هر یک را اندازه گیری کردند و به این نتیجه رسیدند که تنها یازده درصد از کسانی که زیاد خندیده اند، طلاق گرفته اند، در حالیکه 31 در صد از کسانی که اخمو بوده اند از همسر خود جدا شده اند.

در کل نتایج نشان میدهند  که کسانی در عکس ها اخمو بوده اند 5 برابر بیش از کسانی که خنده رو بوده اند طلاق گرفته اند.

با وجودی که ارتباط بین این دو متغیر زیاد است، روانشناسان تاکید دارند که نمی توانند دلیلی برای این رابطه بیابند.

ماتیو هرتن استین، روانشناس دانشگاه دپایو واقع در ایندیانا که هدایت این تحقیق را برعهده دارد، می گوید: شاید خنده تاثیر مثبتی روی زندگی دارد یا شاید افراد خنده رو، انسانهای خوش رو را به خود جلب می کنند و شاید ترکیبی از این دو احتمال ازدواج موفق را در پی داشته باشد. واقعاً به علت اصلی آن پی نبرده ایم. هرتن استین می گوید احتمال موارد دیگر هم وجود دارد، مثلاً افرادی که بیشتر می خندند اغلب دوستان بیشتری پیدا می کنند و یک شبکه حمایتی بزرگتر موجب می شود ازدواج افراد دوام پیدا کند، یا شاید به این دلیل باشد که کسانی که عکس می گیرند و عکاس از آنها می خواهد بخندند و آنها این کار را می کنند، دارای شخصیتی مطیع هستند و به دلیل داشتن این شخصیت است که آنها در ازدواجشان نیز موفقند.

نتایج این تحقیق الگویی برای تحقیق دیگری نیز شد که نشان داد می توان با استفاده از پاره ای از رفتارهای خیلی ظریف به ویژگیهای شخصیتی بسیاری پی برد. در واقع، اغلب ما انسانها خود را به طرق بسیار ساده و ظریف نشان می دهیم و خندیدن در عکس با بسیاری از ویژگیهای انسانی از جمله شاد بودن رابطه دارد.

هرتن استین، به نشریه لایف ساینس گفت: "فکر می کنم (نتایج ما) با مطالعاتی که طی 5 تا 10 سال گذشته صورت گرفته است همخوانی دارد و نشان داده اند که احساسات مثبت در زندگی بی نهایت با اهمیت است.

این نتایج قابل تامل هستند زیرا به درستی رابطه بین عکس های گرفته شده در دوران جوانی و حاصل ازدواج که سالها پس از آن صورت گرفته است، می پردازد.

هرتن استین گفت: "این فکر به ذهن انسان یم رسد که با چیزی که در اوایل زندگی و حالات روحی آن وقت رخ می دهد می توان اتفاقاتی را که 10 سال آینده رخ خواهد داد ، پیش بینی کرد و نشان داد که آن چه ما در حال حاضر هستیم از اهمیت بالایی برخوردا است.

منبع: msnbc.com

مترجم: غلام مرادی  

تئاتر روم باستان- ترجمه

The theater of ancient Rome

The theater is like a small stadium: its rows on rows of tiered seats, holding over 15000 excited spectators, encircle the huge stage-a platform more than 300 feet long, upon which every pair of eyes is focused.

On this stage two men are fighting to the death. This is a play, and the two man who are fighting have roles in the play; but the script calls for one of them to die, and the spectators, accustomed to the actual death in gladiatorial contests, will not be cheated with mere imitation. The actor who is to die knows it; beneath his mask he is perspiring with fright, his body is trembling. Any attempt to escape would be punished not only by death but by torture as well. The audience is urging the fighters on, licking its lips in expectation of the kill.

The fight reaches a climax; the despairing slave meets his destined death giving one last shiver of agony as blood stains the stage. The audience sighs with pleasure and then forgets him.

That was the theater of Rome in its decline.

تئاتر روم باستان

سالن تئاتر مثل یک استادیوم کوچک بود: مملو از صندلی های ردیف شده که 15000 تماشاچی مشتاق را در خود جای داده بود و صحنه نمایشی به طول 300 فوت را احاطه کرده بود. همه نگاه به صحنه نمایش معطوف بود.

روی صحنه نمایش دو مرد در حال مبارزه بودند و تا حد مرگ یکدیگر را می زدند. آن یک نمایش بود و آن دو نفر که در حال مبارزه بودند، نقش بازی می کردند: اما طبق نمایشنامه یکی از آنها باید کشته می شد و تماشاگران که به دیدن مبارزات واقعی در مبارزات گلادیاتوری عادت داشتند، گول این مبارزه نمایشی را نمی خوردند. بازیگری که قرار بود کشته شود، از این موضوع مطلع بود. زیر ماسک عرق می ریخت و از ترس می لرزید. هر گونه تلاش برای فرار بی فایده بود، زیرا بعد از کلی آزار و اذیت کشته می شد. حضار آنها را به مبارزه فرا می خواندند و در انتظار کشته شدن یکی از آنها لحظه شماری می کردند.

مبارزه به اوج خود رسید؛ یکی از آنها مقلوب و کشته شد. در حالیکه خونش روی صحنه می ریخت، بدنش تکان تکان می خورد. حضار نفس راحتی کشیدند و دیگر به او فکر نمی کردند.

این نمایش، نمایش روم باستان بود.

مهمان نوازی کردها - ترجمه

A Kurdish welcome 

The welcome which a Kurdish tribe gives a guest is not only hearty, but it is a bloody affair as well. On the outskirt of the village a delegation of men hold a steer ready for the slaughter, and, as the guest approaches, one of the tribesmen stabs the animal in the throat. There is the last agonizing moment when the steer lets loose a bloody, gurgling bellow before it is dragged across the road, leaving a stream of blood in its wake. The guest then steps across the blood. The executioner saws vigorously on the neck of the beast until the head is severed and then heaves it to the side of the road. The khan or other ranking host, turns to the guest, take him by the hand, and says in a loud, ringing voice, "May that happen to the heads of all your enemies."

The new arrival is now a member of the tribe. He has special privileges, too. Each tribesman would give his life to defend him. Every man, woman, and child will cater to his needs and show him every courtesy. People of the western world also want to receive their guest cordially, but the western version of hospitality certainly seems far less extreme.

Source: Advanced Reading Comprehension, Qazal press, 1370

                              مهمان نوازی کردها 

نحوه خوشامدگویی کردها به مهمانشان فقط یک استقبال گرم و صمیمانه نیست بلکه برای او خون هم می ریزند. خارج از روستا چند نفر یک گوساله پرواری را آماده می کنند تا هنگام ورود مهمان آن را ذبح کنند. دردناکترین لحظه زمانی است که خون فراوانی از گلوی گوساله می ریزد و هنگامی که آن را کنار می کشند، جوی خونی به دنبال آن راه می افتد. سپس مهمان از کنار خون عبور می کند. بعد قصاب سر حیوان را از تن جدا می کند و دور می اندازد. سپس کدخدای روستا یا یکی دیگر از بزرگان آنجا، به سوی مهمان می رود و با او دست می دهد و با صدای بلند می گوید، "امیدواریم سر دشمنانت چنین از تن جدا شود."

مهمان تازه وارد حالا به جمع کردها می پیوندد. مهمان از امتیاز ویژه ای نیز برخوردار است. هر یک از کردها حاضرند در دفاع از او جان خود را بدهند. همه، زن، مرد و بچه با تمام وجود در خدمت او هستند و هرچه طلب کند، بلافاصله برای او فراهم می کنند. غربی ها نیز دوست دارند از مهمان خود صمیمانه پذیرایی کنند اما پذیرایی آنها خیلی محدودتر است.

منبع: Advanced Reading Comprehension ، انتشارات غزال

مترجم: غلام مرادی

در باب ادبیات

کار ادبی یک ابتکار فردی بسیار پیچیده است که فرهنگ و پیشینه فرهنگ حاکم برآن روی آن تاثیر می گذارد. ساده ترین غزلها چه از طریق اشارات مستقیم، چه از طریق ایما و کنایات و چه از طریق پذیرش یا بازنگری نگرشهای سنتی، آنچنان در سرشت انسان تنیده است که هیچ نقدی قادر به تحریف و انکار آن نخواهد بود. تعبیر و تفسیر ادبیات، حتی ادبیات امروزی، فرایندی بحث برانگیز است که با موضع گیری محکم شروع و اندک اندک به جدل می کشد.

این فرایند کاملا هگلی نیست؛ یک موضع گیری اشتباه ممکن است به باخت یکی از طرفین منجر شود؛ و علاوه بر این، چیزی که منتقدان سعی در روشن کردن آن دارند ممکن است یکبار مثل هملت آنچنان واضح گردد که دیگر هیچ وقت چنین نشود. به همین خاطر است که هیچ وقت کسی از ادبیات دل زده نمی شود. گاهی انسان در ادبیات به چیزی پی می برد که کسی یا هرگز پی نبرده یا تا حدودی پی برده یا از آن اشتباه برداشت کرده یا به راحتی از کنار آن گذشته است. و هنوز بخشی از ادبیات باقی مانده است که  برای خوانندگان حساس ثابت شده است.

دانشجویی که تصور مبهمی از این موضوع دارد، خواهد فهمید که بسیاری از پرسشهایی که او به دنبال پاسخ آنها هست، اشتباه یا ناپخته است. او پی خواهد برد که ادبیات مثل شخصیت خود او اسرار آمیز است و روشن شدن یکی از آنها جدا از روشن شدن دیگری نیست. در هیچ یک از آنها امکان رازگشایی وجود ندارد؛ ولی ادیب باید به سوی روشنایی حرکت کند؛ و اگر آنقدر سعادتمند باشد به روشنایی نزدیک شود، می بیند که آنها دو خط همگرا هستند که بالاخره به هم می رسند اما نه در این کره خاکی.

در حقیقت، یکی از مهمترین چیزهایی که دانشجو می تواند از کلاسهای ادبیات بیاموزد این است که دانش جزیی را که در سرنوشت انسان هست بپذیرد. آن را بپذیرد نه با شک و تردید و از سر ناچاری بلکه به عنوان شرایطی که در آن باید برای یادگیری کاملتر تلاش کند. برای دانشجویانی که در یک فضای اطمینان با تمام قوا تربیت شده اند، یک تجربه آزاد است تا دریابند که می توان با هدف و با آرامش خیالی که نیاز مبرم هر انسان است، در دنیایی زندگی کنند که پر از شک و تردید، احتیاط و جدل است.    

مقاله در رابطه با شهرت کاترین منسفیلد در ایران توسط غلام مرادی

Issue 2 April 2009 Page 16

There is no doubt that Katherine Mansfield is one of the most famous and popular short

story writers all over the world, including in Iran. She has been introduced and written about a lot in this country. Some of her works have been translated into Farsi, and many topics can be found on her in Iranian media. Here are some examples.

First, a book named

Gholam Moradi

On the Tall Heels was published by Chista Yasrebi and Shaqayeq Qandhari in 2006. It is a collection on the most famous women of the world, and it features a biographical introduction to Katherine Mansfield and also includes the story ‘Psychology’.The website ‘Jashne Ketab’ similarly features a brief biography of Mansfield; a list of her works and characterization in her stories; and a translation of ‘The Wind Blows’ by Pejman Tehranian. On another website, www.dibache.com, we find translations of the stories ‘Miss Brill’ (by Arjang Dorchezadeh) and ‘Germans at Meat’ (by Dena Farhang). Next, according to Fars news agency, ‘Mr and Mrs Dove’ (“Mr. Kabotar and Bano”), translated by Shirin Khaleqi, was discussed by critics in a radio programme on February 25 2009 in Tehran; and the website www.aviny.com marked the anniversary of Mansfield’s death this year. Moreover, an MA thesis entitled ‘Characterization and Technique in the short stories of Katherine Mansfield’ by Maryam Khozan (Shiraz University, 1972) is catalogued on the Iranian Information and Documentation Center website. Finally, on 23 December 2008, the Iran book news agency broadcast news of the preparation for publication of my translation of a selection of Mansfield’s stories, entitled Morvarid. These are just some examples of what has been written about Katherine Mansfield in Iran. By making more relationships with other friends overseas, I hope that we will translate more of her works. But what persuaded me to choose Katherine Mansfield stories to translate has its own story. As an English literature student during the years from 1992-1996, my classmate and I chose English stories to study, among which KM’s attracted me. We were not able to access the foreign sources easily, though, until two years ago when I found Katherine Mansfield: selected stories (edited by Vincent O’Sullivan) at a book exhibition that was held in Tehran. Then I selected the first fourteen stories of the book and translated and published them in 191 pages. But I encountered a lot of challenges in this process. First, it can be difficult to access the foreign sources, because electronic trade is very limited and the provision of the books can be very expensive (about 10 times more than an ordinary price in Iran). Second, like any other translator, I had some trouble with understanding some concepts of the text of the stories. However, I tried my best to find the nearest meaning! Third, I have not been able to find a sponsor to invest in my books and was obliged to publish the book on my own, although it is very difficult for me. Moreover, distribution of the books and delivering them to readers is another problem. Fourth and most important is the government control, by which a publisher is not free to publish any piece he or she wishes. As we delivered Morvarid to be controlled (a process which lasted more than one year), two of the fourteen stories (‘Bains Turcs’ and ‘The Swing of the Pendulum’) were deleted, which astonished us. Nevertheless, Iplan to focus my efforts on KM’s works and try to translate the remaining short stories, her letters and writings about her and make her more and more popular with Iranian readers. ادامه مطلب ...

خبر اخذ مجوز مجموعه داستان کوتاه مروارید

  «مروارید» کاترین منسفیلد به کتاب‌فروشی‌ها می‌آید

3 دی 1387 ساعت 10:01
مجموعه داستان «مروارید» اثر کاترین منسفیلد، نویسنده نیوزلندی به فارسی ترجمه شد._
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ترجمه غلام مرادی از مجموعه داستان «مروارید» به پایان رسیده و این کتاب به زودی از سوی نشر سبزان روانه کتاب‌فروشی‌های ایران می‌شود.

منسفیلد‌  سال ۱۸۸۸ د‌ر وِلینگتون نیوزلند‌ به د‌نیا آمد‌. وی  سال ۱۹۰۶ چند نوشته کوتاه ادبی در یک نشریه استرالیایی به چاپ رساند و پس از آن با برخی از نشریات آوانگارد ادبی به همکاری پرداخت. 

این نویسنده در اوج جوانی به بیماری مهلک سل مبتلا شد و اکثر آثار داستانی خود را در دوره طولانی بیماری خلق کرد. منسفیلد در سن ۳۷ سالگی درگذشت. پس از درگذشت منسفیلد بسیاری از داستان‌های منتشر نشده‌ این نویسنده و برخی از شعرهایش توسط همسرش جمع‌آوری و چاپ شد.
این نویسنده را یکی از مطرح‌ترین داستان‌نویسان انگلیسی‌زبان عصر خود می‌دانند.

از منسفیلد تاکنون مجموعه داستان‌هایی چون:‌ «گاردن پارتی»، «خانه عروسک» و «آقای کبوتر و بانو» به فارسی ترجمه و منتشرشده است.

«مروارید» در ۲۳۳ صفحه چاپی به چاپ می‌رسد. مترجم، داستان‌های این کتاب را از کتابی با نام اصلی: «گزیده‌ای از داستان‌های کاترین منسفیلد» جمع‌آوری کرده است. این کتاب سال ۲۰۰۶ منتشر شده و آخرین گزینش منتشر شده از داستان‌های این نویسنده نیوزلندی است.

ادامه مطلب ...

خبر انتشار کتاب تابستان خطرناک

تابستان خطرناک همینگوی در کرمانشاه

آخرین رمان ارنست همینگوی، معروف‌ترین نویسنده امریکایی، تحت عنوان «تابستان خطرناک» با برگردان غلام مرادی از سوی انتشارات طاق بستان کرمانشاه چاپ و منتشر شد. به گزارش ایبنا همینگوی این رمان را که آخرین رمان او محسوب می‌شود به سفارش مجله لایف تالیف کرده است.

گردانندگان مجله "لایف" از این استاد داستان کوتاه خواسته بودند تا مقاله‌ای در مورد رقابت ماتادورها در میدان گاوبازی که بین دو تن از معروف‌ترین گاوبازان اسپانیولی آنتونیو اوردنز و لوییس میگویل دومینگان که قرار بود در تابستان سال 1959 برگزار شود، بنویسد. همینگوی از اکتبر سال 1959 تا ماه مه 1960 تمام وقتش را صرف نوشتن "تابستان خطرناک" کرد. مجله لایف در سپتامبر سال 1960، متنی با سی هزار کلمه از این اثر را در سه قسمت متوالی منتشر کرد.
 
ویرایش نهایی و کنونی تابستان خطرناک 25 سال پس از گذشت آن واقعه توسط یک ناشر آمریکایی چاپ شد. تمام تلاش همینگوی که در متن اولیه تمام جزییات مسابقه گاوبازی را تشریح می‌کند، این بود که یک داستان واقعی بنویسد، داستانی که ارزشمند باشد و اگر در پایان آن رقابت، در پایان فصل مرگ یا پایان غم انگیزی که برای یکی از آن دو گاوباز متصور بودند.
 
"وداع با اسلحه" و "زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آید" و "مردان بدون زنان" و "تپه‌های سبز آفریقا" گو از جمله آثار منتشر شده همینگوی در ایران است.

ادامه مطلب ...