خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی
خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی

نقدی بر ترجمه تابستان خطرناک

نگاهی به ترجمه تابستان خطرناک

ویراستاری فراموش شده

سعید رضایی سعید

بعضی اوقات به نظر می رسد جریان ادبی در کرمانشاه به بن بست رسیده است و باید فاتحه اش را خواند، اما حرکاتی جسته و گریخته مانع می شوند که از این جریان منقطع و کم توان به کلی قطع امید کنی.

کرمانشاه از دیر باز مهد ادیبان و ادب پروران بی شماری بوده است، از لاهوتی گرفته تا بهزاد و یاقوتی و درویشیان و ... اما باید گفت به غیر از چندین کار جسته و گریخته، حقیر چیزی از نهضت ترجمه در کرمانشاه به خاطر ندارم. مطمئناً بعد از خواندن سطور بالا عده ای که حافظه تاریخی شان از من بهتر است و بیشتر مطالعه کرده اند، در احوالات ادبیات کرمانشاه فریاد می زنند که این ناخوانده مهمان مهمل می گوید. امام به راستی ترجمه در کرمانشاه هیچ وقت جایگاه ویژه ای نیافته است و ما در بین انبوه ادب پروروان کرمانشاه به غیر از چند نام، کسی را پیدا نمی کنیم که در این وادی قدم زده باشد.

شهرام اقبال زاده، باقر مومنی (که ساکن فراسنه است) و مرحوم فرامرز ویسی از معدود کرمانشاهیانی بودند که به سراغ ترجمه در حوزه های ادبی رفتند.

به تازگی کتابی به دستم رسید تحت عنوان "تابستان خطرناک" نوشته ارنست همینگوی، البته تاریخ انتشار آن به دو سال پیش باز می گردد. علاوه بر نام همینگوی جذابیت دیگر این کتاب ترجمه آن توسط غلام مرادی است. مرادی مترجمی کرمانشاهی است که من تاکنون همین "تابستان خطرناک"ش را دیده ام. به همین خاطر قضاوت در مورد کیفیت ترجمه غلام مرادی از اثر معروف همینگوی کمی زود به نظر می رسد.

باید صبر کرد و منظر ماند و آثار ترجمه شده دیگری از این مترجم را خواند و نظر داد که او مترجم خوبی است یا نه. به هر حال . . .

"تابستان خطرناک" ترجمه خوبی دارد اما روان نیست. به عبارتی شاید محتاج یک ویراستاری مطلوب است که به یک اثر درخور توجه تبدیل شود. ترجمه فقط فن تبدیل کلمات و جملات از زبانی به زیان دیگر نیست. روش انتخاب، گزینش و چینش کلمات و جملات است به گونه ای که همان احساسی را القا کند که نویسنده با زبان اصلی قصد دشاته منتقل کند.

مثلاً وقتی شما ترجمه های بهمن فرزانه یا نجف دریا بندری از آثار داستانی مطرح را می خوانید، تا صفحه آخر داستان و وقتی که کتاب را می بندید کمتر متوجه این موضوع می شوید که داستان از زبان شخص دیگری غیر از نویسنده است، به عبارتی مترجم خود را در انتقال مفاهیم و احساسات نثر اصلی گمی کرده است و خواننده فقط و فقط با مارکز روبرو است و مارک تواین.

از غلام مرادی هیچ سابقه ای در دست ندارم. این که ترجمه را با چه موضوعاتی شروع کرده است و در حوزه ادبیات چه سوابقی دارد، فقط همین کتاب "تابستان خطرناک" است و بس.

انتشار این کتاب را می توان به فال نیک گرفت. به هر حال انتخاب اثر سنگینی از همینگوی و خطر کردن در حرفه ترجمه و کسب تجربه امری است گران که دوست نادیده ام آقای مرادی به آن دست یازیده است و باید سپاسگزار او باشیم که در این آشفته بازار کسب شهرت و منزلیت ادبی بدون زحمت سراغ یکی از پر مشقت ترین حرفه های ادبی رفته استو راه سخت و دشوار مترجم شدن را برگزیده است.

 اما نباید فراموش کرد که مترجم یک دیلماج و مبدل صرف نیست باید بر ادبیات مسلط و چیره باشد. باید ذوق ادبی داشته باشد. باید ادیب باشد و به عبارت کاملتر خودش باید نویسنده باشد.

اکنون با هم چند سطر از کتاب مذکور را می خوانیم تا نقاط ضعف و قدرت کار غلام مرادی بیش از پیش نمایان شود.

"... او زخم را تمیز کرد، وارسی کرد و سریع آن را بست و از من خواست آن را باند پیچی کنم. حالادرد، درد شدید، حالا باید آن را محکم بست... "

دقیقاً می شود به این نکته پی برد که مرادی چگونه به راحتی از کنار جمله های تبدیل شده به فارسی گذشته است. جملات تقطیع شده، افعال مکرر، و کلمات حشو با فاصله های کوتاه که فقط حکایت از سهل انگاری و ساده انگاشتن ترجمه دارد.

البته رفتن به سراغ ترجمه رمان کار سختی است، اما باید پذیرفت مرادی هنوز یاد نگرفته است که جملاتش را پرداخت کند و صیقل بزند و متن ترجمه را چکش کاری کند که کار از یک ترجمه تحت الفظی فاصله بگیرد.

به هر حال- بنا بر اطلاعات بنده- کار اول غلام مرادی است و باید دید خودش در آینده چه سطح کاری را برای خویش رقم می زند.

امیدوارم در آینده به صورت مفصل تری کار ایشان توسط اهالی فن مورد ارزیابی موثری قرار گیرد و موجبات پیشرفت او و آگاهی ما را فراهم خواهند کرد.

اهمیت برچسب محصولات-ترجمه

The importance of labels

Every word on a label describing a food, a drug, a cosmetic, or a medical device is important in protecting you and your family from buying an inferior product, from misusing a good one, from being tricked by a dangerous quackery, or from unknowingly possessing an item harmful to health.

First of all, the label on a can or package of food must be completely truthful. If a loaf of bread is made with soy flour, the loaf can not be labeled as white bread.

A label must not be misleading. This restriction is somewhat vague and therefore cannot prevent all violations. Although the government tries to eliminate all misleading label, the customer must nevertheless be always on guard. Just because a can of sardines has a fancy-sounding foreign name, don’t take for granted that the fish is imported. It is the law, two that manufacturers must list their names and places on business on their labels.

Manufacturers must use common names in identifying their products so that anyone can certainly understand what he is buying. Synthetics foods must be prominently labeled as artificial. Foods composed of two or more ingredients must bear labels listing all ingredients in order of predominance.

Source: science research association

ادامه مطلب ...

اهمیت خنده-ترجمه

بخند! از روی خنده می توان میزان موفقیت شما در زندگی زناشویی را حدس زد. 

محققان: اگر عکس های قدیمی را نگاه کنید، می بینید کسانی که بیشتر خندیده اند در زندگی زناشویی خود موفقتر بوده اند.

نوشته: کلارا موسکوویتز

اگر می خواهید بدانید در زندگی زناشویی خود موفق خواهید شد یا خیر به عکس های قدیمی همسرتان نگاه کنید. روانشناسان پی برده اند که میزان موفقیت زناشویی افراد را می توان از روی میزان خنده آنها در عکس های قدیمی حدس زد.

در یک آزمایش، روانشناسان به آلبوم عکس های قدیمی عده ای نگاه کرده اند و میزان خنده آنها را از 1 تا 10 رتبه بندی کرده اند. آنها می گویند هیچ یک از مسانی که میزان خنده آنها در ده درصد پایین رتبه بندی قرار گرفته اند، از همسر خود جدا شده اند. (این رتبه بندی بر اساس میزان کشیدگی دو ماهیچه اندازه گیری شده است : یکی از ماهیچه ها دهان را بالامی کشد و دیگری دور چشمها چروک می اندازد).

در یک آزمایش دیگر، تیم تحقیق از عده ای از افراد با سن بالای 65 سال خواسته اند تا عکس های دوران بچگی خود را نشان دهند (میانگین سن افراد در عکس ها 10 سال بود). محققان میزان خنده هر یک را اندازه گیری کردند و به این نتیجه رسیدند که تنها یازده درصد از کسانی که زیاد خندیده اند، طلاق گرفته اند، در حالیکه 31 در صد از کسانی که اخمو بوده اند از همسر خود جدا شده اند.

در کل نتایج نشان میدهند  که کسانی در عکس ها اخمو بوده اند 5 برابر بیش از کسانی که خنده رو بوده اند طلاق گرفته اند.

با وجودی که ارتباط بین این دو متغیر زیاد است، روانشناسان تاکید دارند که نمی توانند دلیلی برای این رابطه بیابند.

ماتیو هرتن استین، روانشناس دانشگاه دپایو واقع در ایندیانا که هدایت این تحقیق را برعهده دارد، می گوید: شاید خنده تاثیر مثبتی روی زندگی دارد یا شاید افراد خنده رو، انسانهای خوش رو را به خود جلب می کنند و شاید ترکیبی از این دو احتمال ازدواج موفق را در پی داشته باشد. واقعاً به علت اصلی آن پی نبرده ایم. هرتن استین می گوید احتمال موارد دیگر هم وجود دارد، مثلاً افرادی که بیشتر می خندند اغلب دوستان بیشتری پیدا می کنند و یک شبکه حمایتی بزرگتر موجب می شود ازدواج افراد دوام پیدا کند، یا شاید به این دلیل باشد که کسانی که عکس می گیرند و عکاس از آنها می خواهد بخندند و آنها این کار را می کنند، دارای شخصیتی مطیع هستند و به دلیل داشتن این شخصیت است که آنها در ازدواجشان نیز موفقند.

نتایج این تحقیق الگویی برای تحقیق دیگری نیز شد که نشان داد می توان با استفاده از پاره ای از رفتارهای خیلی ظریف به ویژگیهای شخصیتی بسیاری پی برد. در واقع، اغلب ما انسانها خود را به طرق بسیار ساده و ظریف نشان می دهیم و خندیدن در عکس با بسیاری از ویژگیهای انسانی از جمله شاد بودن رابطه دارد.

هرتن استین، به نشریه لایف ساینس گفت: "فکر می کنم (نتایج ما) با مطالعاتی که طی 5 تا 10 سال گذشته صورت گرفته است همخوانی دارد و نشان داده اند که احساسات مثبت در زندگی بی نهایت با اهمیت است.

این نتایج قابل تامل هستند زیرا به درستی رابطه بین عکس های گرفته شده در دوران جوانی و حاصل ازدواج که سالها پس از آن صورت گرفته است، می پردازد.

هرتن استین گفت: "این فکر به ذهن انسان یم رسد که با چیزی که در اوایل زندگی و حالات روحی آن وقت رخ می دهد می توان اتفاقاتی را که 10 سال آینده رخ خواهد داد ، پیش بینی کرد و نشان داد که آن چه ما در حال حاضر هستیم از اهمیت بالایی برخوردا است.

منبع: msnbc.com

مترجم: غلام مرادی  

تئاتر روم باستان- ترجمه

The theater of ancient Rome

The theater is like a small stadium: its rows on rows of tiered seats, holding over 15000 excited spectators, encircle the huge stage-a platform more than 300 feet long, upon which every pair of eyes is focused.

On this stage two men are fighting to the death. This is a play, and the two man who are fighting have roles in the play; but the script calls for one of them to die, and the spectators, accustomed to the actual death in gladiatorial contests, will not be cheated with mere imitation. The actor who is to die knows it; beneath his mask he is perspiring with fright, his body is trembling. Any attempt to escape would be punished not only by death but by torture as well. The audience is urging the fighters on, licking its lips in expectation of the kill.

The fight reaches a climax; the despairing slave meets his destined death giving one last shiver of agony as blood stains the stage. The audience sighs with pleasure and then forgets him.

That was the theater of Rome in its decline.

تئاتر روم باستان

سالن تئاتر مثل یک استادیوم کوچک بود: مملو از صندلی های ردیف شده که 15000 تماشاچی مشتاق را در خود جای داده بود و صحنه نمایشی به طول 300 فوت را احاطه کرده بود. همه نگاه به صحنه نمایش معطوف بود.

روی صحنه نمایش دو مرد در حال مبارزه بودند و تا حد مرگ یکدیگر را می زدند. آن یک نمایش بود و آن دو نفر که در حال مبارزه بودند، نقش بازی می کردند: اما طبق نمایشنامه یکی از آنها باید کشته می شد و تماشاگران که به دیدن مبارزات واقعی در مبارزات گلادیاتوری عادت داشتند، گول این مبارزه نمایشی را نمی خوردند. بازیگری که قرار بود کشته شود، از این موضوع مطلع بود. زیر ماسک عرق می ریخت و از ترس می لرزید. هر گونه تلاش برای فرار بی فایده بود، زیرا بعد از کلی آزار و اذیت کشته می شد. حضار آنها را به مبارزه فرا می خواندند و در انتظار کشته شدن یکی از آنها لحظه شماری می کردند.

مبارزه به اوج خود رسید؛ یکی از آنها مقلوب و کشته شد. در حالیکه خونش روی صحنه می ریخت، بدنش تکان تکان می خورد. حضار نفس راحتی کشیدند و دیگر به او فکر نمی کردند.

این نمایش، نمایش روم باستان بود.

مهمان نوازی کردها - ترجمه

A Kurdish welcome 

The welcome which a Kurdish tribe gives a guest is not only hearty, but it is a bloody affair as well. On the outskirt of the village a delegation of men hold a steer ready for the slaughter, and, as the guest approaches, one of the tribesmen stabs the animal in the throat. There is the last agonizing moment when the steer lets loose a bloody, gurgling bellow before it is dragged across the road, leaving a stream of blood in its wake. The guest then steps across the blood. The executioner saws vigorously on the neck of the beast until the head is severed and then heaves it to the side of the road. The khan or other ranking host, turns to the guest, take him by the hand, and says in a loud, ringing voice, "May that happen to the heads of all your enemies."

The new arrival is now a member of the tribe. He has special privileges, too. Each tribesman would give his life to defend him. Every man, woman, and child will cater to his needs and show him every courtesy. People of the western world also want to receive their guest cordially, but the western version of hospitality certainly seems far less extreme.

Source: Advanced Reading Comprehension, Qazal press, 1370

                              مهمان نوازی کردها 

نحوه خوشامدگویی کردها به مهمانشان فقط یک استقبال گرم و صمیمانه نیست بلکه برای او خون هم می ریزند. خارج از روستا چند نفر یک گوساله پرواری را آماده می کنند تا هنگام ورود مهمان آن را ذبح کنند. دردناکترین لحظه زمانی است که خون فراوانی از گلوی گوساله می ریزد و هنگامی که آن را کنار می کشند، جوی خونی به دنبال آن راه می افتد. سپس مهمان از کنار خون عبور می کند. بعد قصاب سر حیوان را از تن جدا می کند و دور می اندازد. سپس کدخدای روستا یا یکی دیگر از بزرگان آنجا، به سوی مهمان می رود و با او دست می دهد و با صدای بلند می گوید، "امیدواریم سر دشمنانت چنین از تن جدا شود."

مهمان تازه وارد حالا به جمع کردها می پیوندد. مهمان از امتیاز ویژه ای نیز برخوردار است. هر یک از کردها حاضرند در دفاع از او جان خود را بدهند. همه، زن، مرد و بچه با تمام وجود در خدمت او هستند و هرچه طلب کند، بلافاصله برای او فراهم می کنند. غربی ها نیز دوست دارند از مهمان خود صمیمانه پذیرایی کنند اما پذیرایی آنها خیلی محدودتر است.

منبع: Advanced Reading Comprehension ، انتشارات غزال

مترجم: غلام مرادی