خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی
خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی

عشق را گفتم،

"I Said To Love" - Poem by Thomas Hardy

I said to Love,
"It is not now as in old days
When men adored thee and thy ways
   All else above;
Named thee the Boy, the Bright, the One
Who spread a heaven beneath the sun,"
   I said to Love.

   I said to him,
"We now know more of thee than then;
We were but weak in judgment when,
   With hearts abrim,
We clamored thee that thou would'st please
Inflict on us thine agonies,"
   I said to him.

   I said to Love,
"Thou art not young, thou art not fair,
No fiery darts, no cherub air,
   Nor swan, nor dove
Are thine; but features pitiless,
And iron daggers of distress,"
   I said to Love.


   "Depart then, Love! . . .
- Man's race shall end, dost threaten thou?
The age to come the man of now
   Know nothing of? -
We fear not such a threat from thee;
We are too old in apathy!
Mankind shall cease.--So let it be,"
   I said to Love.

Thomas Hardy

 

 

 

عشق را گفتم،

«نیست اکنون چون ایام گذشته که

بشر تو و طریقت را تحسین کند

اضافت بر این،

تو را شاگرد با هوش خوانَد

و خوانَد کسی که او گستراند در زیر خورشید

بهشتی را،»

عشق را گفتم.

 

به او گفتم،

«حال بیشتر از گذشته تو را شناختیم؛

 آن هنگام که دلی گرم داشتیم،

نیارستیم قضاوت تو را،

التماست بکردیم تا غم و رنجی بر ما روا

نداری،»

به او گفتم.

   

عشق را گفتم،

«نیستی تو دگر برنا، نیستی تو دگر زیبا،

نیست دیگر از آن تو آن زوبین آتشین،

آن سیمای آسمانی،

نیست دیگر از آن تو قویی یا قمری،

ولی تو را هست سیمای بی رحمی،

قلابهای آهنین اندوه،»

 عشق را گفتم.

 

 

«حال دیگر برو ای عشق!

-نسل انسان نظر سوی انقراض دارد

نمی ترسی؟

عصر آینده را انسان حاضر هیچ نشناسد.

ز تهدیدت چنین، ما را هراسی نیست

پیر بی عاطفگی ماییم!

نسل انسان منقرض می شود- بگذار بشود،»

عشق را گفتم.

 

شاعر: ت.ماس هاردی

مترجم: مرادی

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد