خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی
خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی

موفقیت


به چه علت عده ای موفق تر از دیگران عمل می کنند؟ دلیلش چیست عده ای احساس موفقیت می کنند و عده ای دیگر دچار روزمرگی هستند؟ پاسخ این سوالات در واژگان این افراد نهفته است. هر چند که واژگان آدمها به شدت به ذهینت و طرز نگاه آنها به زندگی چه شخصی و چه حرفه ای بستگی دارد.

چیزهایی هستند که آدمهای موفق هرگز به زبان نمی آورند و دلیل موفقیت آنها همین است.

غیر ممکن است        

عبارت غیر ممکن است در خون آ نها وجود ندارد. آدمهای موفق این را می دانند که برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد. گاهی ممکن ست مجبور شوید خلاقیت به خرج دهید اما چیزی به نام خلاقیت وجود ندارد.

          بی خیال        

اما در خون آدمهای موفق شور و اشتیاق وجود دارد. یک مخترع هرگز نمی گوید: «از کارم بدم میاد» یا نمی گوید: «بی خیالش». اگر عنصر کلیدی شور و اشتیاق بعلاوه دور اندیشی نداشته باشید هرگز نمی توانیدبر چالش ها غالب شوید، ریسک کنید تا کارها را پیش ببرید، نوآوری کنید و در کارهایتان موفق شوید.  

          سوال نکردن

آدمهای با هوش این را می دانند که چیزی به نام سوالات احمقانه وجود ندارد. آنها می دانند که به مجرد این که کنجکاوی متوقف شود و از سوال کردن باز بمانند فاتح نوآوری خوانده می شود. بسیاری از مدیران برجسته دنیا از جمله استیو جابز و جیمز دایسون تیم هایشان را به سوال پرسیدن تشویق می کنند که چرا ما این کارها را می کنیم و کار پیشینیان را به چالش می کشیم. سوالات مورد علاقه آنها این ها هستند، چرا، چرا نه، چه می شود اگر؟

          چرا من؟       

در هر کاری مخصوصاً در کارهای پررونق آدمها باید همه فن حریف باشند. آدمهایی که داوطلبانه خلاها را پیدا می کنند و درصدد پرکردن آنها بر می آیند، آنهایی هستند که بیشترین شهود درونی را دارند، مسئولیت ها و تیمشان را ارتقا می بخشند و کارهای خارق العاده انجام می دهند. در واژگان آنه چیزی به نام «این کار به من ارتباطی ندارد» وجود ندارد.

          به نظر من نباید این روش کار عوض کنیم   

آدمهای دوراندیش همیشه روشهای انجام کارها را به چالش می کشند. آنها روشهای موثرتر، سریعتر و بهتری برای انجام کارها پیدا کنند و استراتژی درست را به کار می برند. آنها به جاهایی سرک می کشند که ممکن است به دردسر بیافتند تا به تیمشان کمک کنند و آنها را روی لبه تیغ نگه دارند. آنها به این نتیجه رسیده اند که تحول یک نیاز اساسی است و در جا زدن به موفقیت ابدی منتهی نمی شود.

          متشکرم نیازی به نظر دیگران نیست

برای کسب موفقیت آدم باید به دنبال تجربیات جدید، دیدگاههای نو و ایده های تازه باشد، چه در مورد نحوه عملکرد، چه در مورد دوراندیشی یا هدایت و رهبری. کسی که انتقادپدیر است و به نظر دیگران اهمیت می دهد نه تنها مورد احترام تیم ها و همکارانش قرار می گیرد بلکه این فرصت گرانبها را هم به دست می آورد که خود را در آینه چشم دیگران نگه کند. هیچ کدام از ما بی عیب و نقص نیست. ما می توانیم با پذیرش نظر دیگران به پیشرفت خود کمک کنیم. در پایان باید خودتان باشید. چیزهایی هستند که دلتان نمی خواهد تغییرشان دهید اما گاهی انتقاد و نظرات دیگران سبب می شود راه ارتباط برقرار کردن با دیگران را بیابید و از یک راه مثبت به کارها رو کنید. 

اگر شکست بخورم چه؟

شکست جزء لاینفک کسب و کار است. جیمز دایسون 5126 بار شکست خورد تا توانست اختراع معروف خود یعنی جارو برقی بدون کیسه خود را به سرانجام برساند. توماس ادیسون 10000 بار شکست خورد تا توانست لامپ برق را اختراع کند. برای آنها شکست به منزله یک سنگ بنای محکم برای یک کشف شگفت انگیز و نشانه ای برای چیزهایی است که نباید تکرار نمایند. آدمهای موفق از شکست نمی هراسند. موضوع را فقط از نظر هدر رفتن زمان نگاه می کنند اما آنها را از نوآوری و اختراع چیزهای جدید باز نمی دارد.

          من بیشتر می دانم

چیزی به نام مرد خود ساخته وجود ندارد. پشت هر مرد موفق یک تیم موفق وجود دارد. موفقیت یک ورزش تیمی است. تشکیل یک تیم قوی برای رسیدن به هدف به این معناست که پذیرفته اید همه چیز را همگان دارند و برای پر کردن خلاء دانش، تجربه و دیدگاه از دیگران کمک گرفت و به آنها اعتماد کرد تا به شما کمک کنند و باهم چیزهای خارق العاده پدید آورد.

          اما خیلی سخت است

کسانی که در زندگی به بهترینها دست پیدا کرده اند راه آسانی را نپیموده اند. آنها دارای شور و اشتیاق بو ده اند، پشتکار داشته اند و کمر همت به ایجاد یک راه جدید بسته اند. اول شدن و یافتن راههای جدید هرگز کار آسانی نیست. گاهی لازم است از اشتباهات دیگران درس گرفته و به کمک آنها مسیر خود را بیابید. در پایان اگر قرار است کسی سرنوشت خود را بسازد نباید به دنبال راحتی و راه آسان بگردد.