خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی
خانه ترجمه

خانه ترجمه

ترجمه های غلام مرادی

ترجمه شعر The pigeon

فاخته

همین شتا بی پایان پر باران،
یابیدم فاخته ای مرده فتاده بر ظهر خویش

(ناهویدا سبب مرگش) کنار بستری از گل سرخ.
دو سه روزی بر گذشت مظفر بر بی میلی چند
خاکسپاریش را مهیا گشتم؛ دو چاله ژرف بر تلی
ورای بودای ما که اندر بهار
محاط  است به نرگس های زرد. سپردم عمیق به خاک
تابناک فاخته و خاک محیط فروریختم بر آن پرو بال ظریف
 
نهادم سر پوشی گران و کهنه بر گورش تا مصون گردد ز تطاول
چون بازگشتم و سعی در ستردن خاک از بیلچه کردم
فاخته ای دگر فرادید آمد متملق در بوته زاری،
به سان توپ ریز فوتبال گرد گشت و مرا به نظاره نشست
گویی به تشییع جنازه و سوی سوگواری سویش روان گشتم
نه به نسق آشنا بل دمی چو عزیز از کف رفته.
نهراسید، نجنبید و من واقف به ناهمجنسی، ماندم به نیمه راه-
و ما ماندیم هر دو ساکن، خاموش و ایستاده به حرمت
حقیقتی که ما هیچیک نه پی به کنه اش برده ایم.

شاعر: دیوید مکلیود بلک
مترجم: غلام مرادی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد