-
در وصف یوگا
1394,09,25 07:44
گر در طلب صحت جسم و جانی مبادا ز یوگا غافل بمانی هر که یوگا را کند ورزش خویش هرگز نشود از کرده ی خود پریش وآن که در عمر یوگا را نگیرد به پیش کند ریشه خویش به تیشه ریش ریش گر جوانی، گر میانسال، گر پیری وای اگر این هنر را دست کم گیری روز پیری می شوی همچو پنیر گر باشی بی نصیب از این بی نظیر مردمان گر مدام آشفته و پریشند...
-
ترجمه You Will Come to Me across the Desert
1394,09,23 16:30
ز ره صحرا سویم می آیی این جا هر جا به دنبالت گشتم گفتمت آن گاه که گرفتمت که نیک بنگری. هرگز قند نخوری تا که من زیم و نفس کشم. گفتمت که تو را دوست دارم بیش از سرزمین خفاش ها در کارلسبد گفتمت که ضد آفتاب فراموشت نشود. گفتمت گر آسیبی ببنی می میرم گفتمت "خوب" اکنون کجایی؟ بازگو گر می شوم نزدیکت بسان گرم، گرمتر...
-
ترجمه شعر Gratified desire
1394,09,23 07:04
رغبتی شیرین چون کاشانه ز دست همسرت ترک گفتی اندک خنده ای از سر بذله های تکراری، نه بر در و دیوار و گرد و غبار، که بر زوجت، کار شاقی نیست. کیست که نکند تحسین توش تابان عشقبازی زن و همراهی اش؟ صفات گرمی دیرینه اش؟ آری انکار هست، لیک زن می سوزد، آنقدر که کاشانه به آتش کشد شاعر: ربکا اوکرنت مترجم: غلام مرادی
-
ترجمه شعر Nineteen eighty three
1394,09,23 07:02
هزار و نهصد و هشتاد و سه بسی کودن تر از دوستان من رفقای پدر و مادرمند. یکی گم کرده پلاک خودروش، با نام جو، قدم زنان روزی پلاکی دگر یافت به راه. زوزه از سر خوشی برآورد که پلاک دارد دو حرف مشترک با پلاکش، به دست گرفتش و به خانه رفت دوان دوان، با نوار چسبی سیه فام کرد عدد هفت را هشت و الا آخر، نخورَد گول آن، کسی به قطع...
-
گزارش نشریه «نقد حال» از حضور نشر سرانه در نمایشگاه بین المللی تهران
1394,02,23 08:26
-
نشر سرانه در نمایشگاه بین المللی تهران
1394,02,15 16:55
انتشارات سرانه تنها انتشاراتی است که از استان کرمانشاه در بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران که در مصلای بزرگ امام خمینی از 15 تا 26 اردیبهشت ماه سال جاری برگزار می گردد، شرکت کرده است. این نمایشگاه که اکنون دوره بیست و هشتمش برگزار می گردد، هر ساله در ماه اردیبهشت در تهران برگزار می گردد و ناشران از سراسر...
-
داستان کوتاه خارجی
1393,12,23 10:54
خانم بریل (1920) نویسنده: کاترین منسفیلد مترجم: غلام مرادی گذشته از این که روز بسیار با صفایی بود- پرتوهای طلایی و باشکوه نور پر افشانده بر لوح آبی آسمان چو قطره های شراب سفید نشسته بر سینه بوستان ملی . خانم بریل بیشتر از این خرسند بود که در مورد خزش تصمیم خود را گرفته بود. هوا آرام و عاری از هر نسیم و وزش بادی بود...
-
داستان کوتاه خوشبختی
1393,12,18 12:44
خوشبختی نویسنده: کاترین منسفیلد مترجم: غلام مرادی برتا یانگ بیش از سی سال سن داشت اما هنوز رفتارهایی این چنینی داشت؛ به جای قدم زدن می دوید توی پیاده رو ورجه وورجه می کرد. حلقه پرتاب می کرد. چیزی را بالا می انداخت و دوباره می قاپید و گاهی آرام می گرفت و الکی می خندید.
-
داستان کوتاه "ده ت ئازه و"
1393,11,29 15:17
ده ت ئازه و (1920) نوسه ر: کاترین مه نسفیلد وه رگیر: قولام مورادی دهته که ی خانم رادیک وه ئه و شه وی که ووه، ئه و گوپ ڴ ه ل گوڵ خست ڴ ه، چه و ڴ ه ل که وو که وو وه و گیس ه ۆ ل له بان سه ر به سیا ڴ ی وه که چما تواست وه پی بال بگریوه، وه تی تازه له ئی ئاسمان ڴ روشنه که ...
-
داستان کوتاه "خانگ منالانه"
1393,11,29 15:14
خانگ مناڵانه (1921) نویسینه: کاترین مهنسفیلد وهرگیر: قولام مورادی خانم های ئه را موده تێک چ ۊ ه لاێ خانم بورنڵ. وه ختێ هاتوه شار یه خان ڴ مناڵانه ئه ڕ ا مناڵه کانێ هه نارد. ئه و خان ڴ مناڵانه ئه وقه ره گه ورا ب ۊ که گارێ چیه که و په ت بردنه ێ ناو هه سار و له وره نانه ێ بان دو سون ۊ ق...
-
داستان کوتاه "په خشه"
1393,11,29 15:12
په خشه ( 1922 ) نوویسینه: کاترین مه نسفیلد وهرگیر: قولام مورادی پیره پیا ڴ یک وه ناو ئاخاێ وودی فیلد وه دهن ڴ نازکیک وه وهت، "بان ئی سهنده لیه چو خوهشه!" له ناو یه سهندهلی گهورا، قایشین سه وز لهلاێ دهس میز ِ سهروک ِ رفیقێ، جور منالێک لهناو ههلورکیوه سهرهنج بگرێ، سهرهنج گرد. قسهێ تهمام...
-
داستان کوتاه "حمام ترکی"
1393,11,29 11:15
حمام ترکی (1913) نویسنده: کاترین منسفیلد مترجم: غلام مرادی صندوق دار بلیط صورتی رنگی را به من داد و گفت: «طبقه سوم-سمت چپ.» «یک دقیقه صبر کن لطفاً، زنگ زدم آسانسور بیاد.» هنگامی که در آن سالن طلایی و قرمز رنگ راه می رفت، دامن ساتینی سیاه رنگ او غیژغیز می کرد. در میان نخلهای مصنوعی ایستاد، موهای نارنجی براق او ریخته...
-
داستان کوتاه "تغییر عقیده"
1393,11,29 11:10
تغییر عقیده (1911 ) نویسنده: کاترین منسفیلد مترجم: غلام مرادی زن صاحبخانه در زد. ویولا گفت: «بیا تو.» زن صاحبخانه در حالی که پاکت سبز رنگی را با گوشه پیشبند رنگ و رو رفته اش گرفته بود، گفت: «نامه داری، یه نامه سفارشی. » ویولا در حالی که زانو زده بود و داشت آتش بخاری چوبی کوچکش را زیر و رو می کرد، دستش را دراز کرد و...
-
داستان کوتاه "افشاگری"
1393,11,29 10:56
افشاگری (1920) نویسنده: کاترین منسفیلد مترجم: غلام مرادی مونیکا تایرل از ساعت هشت صبح تا یازده و نیم شب از درد اعصاب رنج می برد، آنقدر اذیت می شد که هر ثانیه برایش یک سال بود. کاری نمی توانست بکند. می گفت: «شاید اگر ده سال جوانتر بودم. . . .». ولی حالا که سی و سه ساله است، فقط می تواند به یاد آن روزها بیافتد، با چشمان...
-
[ بدون عنوان ]
1393,10,21 10:55
-
[ بدون عنوان ]
1393,10,13 14:30
-
مراسم انتخاب کتاب سال استان کرمانشاه و تجلیل از خادمان نشر
1393,09,03 17:04
-
آماده چاپ و نشر کتاب شما
1393,07,23 16:34
-
A poetry by Shafiei kadkani translated by Gholam Moradi
1393,07,19 01:39
I replaced the cup of water of my birds poured into their small grain bowl millet beholding them a little far away I stood I saw as usual they flied from one bar to the other with the soft sound of their feathers "what use of flying in such a closed place that your wings get tired" I asked "we fly here...
-
“An exhortation by a frog” Recited by Shafiei Kadkani translated by Gholam Moradi
1393,07,16 13:57
“An exhortation by a frog” Under the rush of thirst, under July’s burning sunshine Chained in roasted soil, groaned the thorn: “I count the coming and leaving days everyday.” Answers the frog in muddy and slimy rushy: “how long to remain thirsty? Set yourself free like us Took a pace forward, drink from a goblet and...
-
شعر دوزبانه سروده شفیعی کدکنی با ترجمه غلام مرادی
1393,07,15 15:46
In the helplessness of the world The one who is higher than others in his age Would experience the pain of solitude assumed sometime atheist, sometime secular and sometime renegade Sometime the foe of people and seditious در ناگریز دهر گه ملحد و گه دهری و کافر باشد گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد باید بچشد عذاب تنهایی را...
-
ترجمه کردی شعر بهار از ویلیام شیکسپیر با ترجمه غلام مرادی
1393,07,01 10:41
وههار نوسهر: ویلیام شیکسپیر وهرگیر: قولام مورادی ئهو وهخته که گولبهرهفتاو رهنگوایرهنگه و گول وهنهوشهیچ کهووه، وه شهوی ژنهکان گشت چهرمگ و نوقرهییه، وه رویالهت زهرد گوپکهگهل چهلهکور وه دلخوهشیوه چیمهنهکان رهنگ کهی، چهلهکور، لهشونی، لهبان دارهکان، ریشخهن و پیاگهکان کهی؛ چووک ئیه...
-
شعر "شیرین است مردن در راه وطن" سروده ویلفرو اوون با ترجمه غلام مرادی
1393,06,31 09:02
شاعر: ویلفرو اوون مترجم: غلام مرادی شیرین است مردن در راه وطن مضاعف خمیده، به سان مکدیان پیر به زیر کوله بار، زانو ها خمیده، سرفه کنان به سان ساحران، در گریز از میان باتلاق بودیم، تا به منورهای شکار که کمرها را عمود کردیم، و سوی استراحتگاه دورمان در تقلا. رفقا ره پیمودند در خواب. گم کرده بسی آنان چکمه ها را، اما لنگ...
-
شیر "زوسان" وه زوان ویلیام شیکسپیر و ته رجومه ی قولام مورادی
1393,06,31 08:58
زوسان ئه و وهخته که میل یهخ له سر پاسارهکانوه شوروه بو، و شوانهکه پف کهی له دهسگهلی، و وهرزیرهکهیج چیلک وشک نهیه بوخاریهکهوه، پاتیله شیره یهخ کردهگهکه تیرنه مال، ئهو وهخته که خون له ئایهم قورینجک گری و ریهکهی مال ههرگه، له شونی دهگ شوانهی بایه قوش تی، «تو-ویت، تو-هو!» چو دهنگ خوهشی، ئهو...
-
ترجمه فارسی شعر عقاب آلفرد لورد تنیسون با برگردان غلام مرادی
1393,06,31 08:51
عقاب چنگ زند به کمر با پنچه های کج و معوج ؛ نزدیک شود به خورشید در سر زمین های دور و دراز ، آمیخته به آسمان نیلگون می ایستد. موج زند دریای متلاطم زیر بالایش؛ نظاره کند از صخره های کوهستان، و شود به سان آذرخش آوار. آلفرد لورد تنیسون (1809-1892) The eagle He claps the crag with crooked hands; Close to the sun in lonely...
-
وه رگیرانی شیعر «له زوسان درچیین گه نم» وه قه له م شه فیئی که دکه نی و وه ر گیرانی قولام مورادی
1393,06,29 13:13
له زوسان درچیین گهنم «ههور و وا و مانگ و خوهر و ئاسمانگ» له کار کهفتگنه له ژیر ئی وه فر شهو واریگه خهراو تر له دهمارهکول، دهیه ئایهموه ئی زوقوم زوسانه. قونهرهی ئاو دهلیاچه لهناو یخ و وفرا دهس و پل خوهی گوم کردهگه له ژیر سهی فهرسهخ وفرا وهلی دان گهنم دیری له زوسان دهرچو.
-
English translation of "Wheat seeds pass winter" recited by Shafiei kadkani translated by Gholam Moradi
1393,06,29 13:09
Wheat seeds pass winter “The cloud and The wind and The moon and The sun and The sky” have stopped Under this nightly snow Worse than scorpion, Bite the coldness of January. The tides of the lake embarrasses In the ice snow under a hundred Parasang of snow, But Wheat seeds pass winter.
-
شعر «عبور گندم از زمستان» سروده شفیعی کدکنی
1393,06,29 12:59
سروده: شفیعی کدکنی مترجم: غلام مرادی عبور گندم از زمستان ایستاده «ابر و باد و ماه و خورشید و فلک»، از کار زیر این برف شبانگاهی بدتر از کژدم، می گزد سرمای دی ماهی کرده موج برکه در یخ برف دست و پای خویشتن گم زیر صد فرسنگ برف، اما در عبور است از زمستان دانه گندم.
-
ترجمه سه زبانه شعر "ملکوت زمین" سروه شفیعی کدکنی با ترجمه غلام مرادی
1393,06,29 11:20
سراینده: شفیعی کدکنی مترجم: غلام مرادی ملکوت زمین چنان که ابر، گره خورده با گریستنش، چنان که گل، همه عمرش مسخرِ شادی ست چنان که هستیِ آتش اسیرِ سوختن است، تمامِ پویه ی انسان به سوی آزادی ست. The kingdom of the globe As a cloud, is entangled with weeping, As a flower, all the life, is conquered by joy, As the life of...
-
ترجمه سه زبانه شعر "دریا" سروه شعفیعی کدکنی با ترجمه غلام مرادی
1393,06,25 08:57
حسرت نبرم به خواب آن مرداب کارام درون دشت شب خفته ست دریایم و نیست باکم از طوفان: دریا، همه عمر، خوابش آشفته ست. I don’t envy that lagoon its dream Resting in the desert of night I am a sea and don’t care about storms Seas, all the life, are in disturbing dreams من وه خه و ئه و زقه هه سوو ناکه م که له ناو بیاوان شه و...