In-law
The cries of the killdeer agitate
like demons delicate and ruthless,
the bird ten steps ahead in harsh light,
the wheat soft and green,
thoughtless heads at the mercy of the wind.
A pheasant hunkers down in dust,
its splendor tucked tight, muted
by land squared off and measured.
The family is almighty, the yellow day cold.
I am outside, tended by wind I hate.
What world is this?
The sun so strange and everywhere.
خویشاوند سببی
ناله ی مرغ باران چون دیو
برآشفته ظریف و بیباک،
به زیر آفتاب سوزان بگرفت
ده گام به پیش مرغ،
گندم نرم و سبز،
سرها فارق از اندیشه
به لطف باد.
مرغ بهشتی اندر گرد و غبار،
بایستاد بر پنجه ی پای،
شکوهش بال بسته،
زمین چهار گوش و پیمانه گشته
لالش کرده.
خاندان قادر مطلق، روز زرد
سرد، بیرونم در بادی که سخت
متنفرم.
این چه جهانی ست؟
این خورشید عجیب است و همه جا.
سروده: تارا برای
ترجمه غلام مرادی